۱۳۸۸/۵/۲

سه بار تیر بزنم
سومی را زدم
از قدیم گفته اند سومی بازی می شود
آه چقدر سه، بگذار کف ِ آن سه را ببوسم،
که همیشه نگه می داری؛ به پا داری،
آن سه ی ِ دیگر چه؟ تربیتشان با خودت، به جان ِ من نیفتند فقط!
نازشان هم می کشیم؛ خب نژادشان را دوست نداشتم!
این سه ى ِ اصلی که تازه فهمیدمش چه؟

بی پروا، عاشقانه آزارم کن،
درست که نژادم با آن سه فرق دارد ولی لابد مثل آنها سه جان دارم،
تو مرا چندمین بار ات هدف زدی؟
هستی؟ سر به هوا؟
نگذار سه بار "باززز" بزنم،
ببین، بگذار آنها زیر کلاه هایشان پشت شیشه باشند،
سه تن هم شوند تا سی تا ثریا هم چه باک.

هیچ نظری موجود نیست:

بايگانی وبلاگ